داستان سيمرغ و بلبل و طوطي
تنگ طه
وبلاگي شامل مطالب آموزشي دوره ابتدايي و مطالبي درباره روستاي تنگ طه

در آغاز كتاب عطار بعد از ستايش خدا و نعت پيامبر اكرم به بيان داستان سير و سلوك مي پردازد . در قسمت اول مجمع مرغان را مي گويد . در اين قسمت ابتدا به تعريف از هدهد كه در داستان او نقش پير و مرشد را در طريقت برعهده دارد ، تعريف مي كند و چند خصوصيت او را بيان مي دارد كه يكي از مهمترين خصوصياتي كه بايد هدهد به عنوان پير و مرشد برعهده داشته باشد رازداري مي باشد.

     « تا صاحب سر سليمان آمدي       از تفاخر تاجور زان آمدي

     ديو را در بند و زندان باز دار      تا سليمان را تو باشي راز دار»

بعد به تعريف از چند پرنده ديگر مي كند و هركدام را نيز به خصوصيتي از يك پيامبر دعوت مي نمايد او از طوطي با اشاره به آتش نمرود و ابراهيم ، كبك بااشاره به ناقه صالح ، باز و ماجراي غار و پيامبر اكرم (ص) ، دراج و اشاره به حضرت عيسي ، عندليب و اشاره به آواز داود ، طاووس و اشاره به ماجراي مار و حضرت آدم ، تذرو (قرقاول ) و اشاره به چاه و حضرت يوسف ،قمري و اشاره به ماهي و حضرت يونس ، فاخته و اشاره به آب زندگاني حضرت خضر را مي آورد .

   «خه خه اي طاووس باغ هشت در       سوختي از زخم مار هفت سر

     صحبت اين مار در خونت فكند         وز بهشت عدن بيرونت فكند »

و در ادامه ، ماجراي مجمع مرغان را مي آورد كه در آنجا مرغان بيان نمودند همه شهرها داراي شهريار است اما ما شاهي نداريم و كشور بدون پادشاه نمي شود و تصميم گرفتند براي خود شاهي انتخاب نمايند . هدهد شروع به سخنراني كرد و خيلي از خصوصيات خوب خود را برشمرد و بعد شروع به نصيحت پرندگان نموده و مي گويد پادشاه ما در كوه قاف است و نامش سيمرغ است  كمي از خصوصيات او را بيان مي دارد .

    « در كمالش آفرينش ره نيافت       دانش از پي رفت و بينش ره نيافت »

و بعد مشكلات رسيدن به او را هم بر مي شمارد .

   «بس كه خشكي بس كه دريا بر رهست     تا نپنداري كه راهي كوته است »

بعد از سخنان هدهد هر كدام از پرندگان براي نرفتن عذري مي آورند كه عطار 10 تا از آنها كه هر كدام ممثل گروهي از مردم مي باشد را مي آورد و عذر هر كدام و بعد از عذر پرنده جواب هدهد به آن پرنده را مي نويسد . عطار كليه بهانه هايي را كه افراد براي دوري از طريقت مي آورند را در اينجا از زبان پرندگان مي آورد و به هر كگدام پاسخي مناسب مي دهد به طوريكه شخص قانع مي گردد تا به طريقت بپيوندد .همانگونه كه پرندگان تصميم گرفتند به ديدار سيمرغ بشتابند . اما 10 پرنده عبارتند از : بلبل ، طوطي ، طاووس ، بط ، كبك ، هماي ، باز ، بوتيمار ، كوف و صعوه

ابتدا بلبل شروع مي كند . عطار به بلبل توجهي خاص دارد و اثري به نام بلبل نامه هم دارد كه در آن ماجراي شكايت مرغان از بلبل نزد حضرت سليمان و ... را مي آورد . در اينجا بلبل ممثل افرادي هست كه ظاهرا عاشقند و بيشتر عشق به ظواهر دارند چنانكه بلبل عاشق گل است كه چند روزي بيشتر دوام ندارد مانند دنيا پرستان كه عاشق مال و مقام دنيوي هستند كه مال و مقام دنيا چند روزي بيشتر دوام ندارد .و افراد مال و منال را بيشتر جهت تفاخر بر ديگر افراد مي پسندند و فكر مي كنند حالا كه داراي اين چيزها هستند از بقيه چيزي بيشتر دارند و ديگران بايد به آنها احترام بگذارند . مانند بلبل كه به عشق گل مي نازد و به خاطر آن خود را بالاتر از ديگر مرغان مي داند .

     « زانك رازم در نيابد هر يكي            راز بلبل گل بداند بي شكي

       من چنان در عشق گل مستغرقم      كز وجود خويش محو مطلقم »   

و هدهد در جواب بلبل به زوال پذيري گل اشاره مي كند و او را به عشقي جاودانه دعوت مي نمايد .

   « گل اگر چه هست صاحب جمال      حسن او در هفته اي گيرد زوال

     عشق چيزي كان زوال آرد پديد      كاملان را آن ملال آرد پديد »

در ادامه نيز عطار داستان جالبي درباره گدايي كه عاشق دختر شاه مي شود مي آورد و مي گويد كه دختر شاه با ديدن او مي خندد وگدا تصور مي كند كه لبخند دختر به دليل دوست داشتن اوست و بعد كه دختر از او مي خواهد آنجا را ترك كند وگرنه كشته مي شود ، گدا دليل لبخند دختر را سؤال مي كند . دختر در جواب مي گويد :

    « گفت چون مي ديدمت اي بي هنر       بر تو مي خنديدم هان اي بي خبر

     بر سر و روي تو خنديدن رواست      ليك در روي تو خنديدن خطاست . »

پرنده دوم طوطي است معمولا در ادبيات عرفاني طوطي نماد روح است . مثلا مولانا گويد :  

« اي طوطي عيسي نفس وي بلبل شيرين نوا    هين زهره را كاليوه كن زان نغمه هاي جان فزا »

يا حافظ كه مي گويد :

     « الا اي طوطي گوياي اسرار           مبادا خاليت شكر زمنقار»

يا داستان معروف طوطي و بازرگان از مولانا كه در آنجا طوطي آزاد به طوطي در بند مي گويد كه راز جدايي تو از قفس و آزاديت همان به مردن زدن خود مي باشد . كه در عرفان گويند اگر نفست را رام خود سازي مي تواني به آزادي حقيقي و معشوق برسي . البته در اينجا عقيده طوطي خلاف طوطي آزاد مي باشد و او زندگي را در زنده ماندن جاويد مانند خضر پيامبر مي داند .

    « من در اين زندان آهن مانده باز        زآرزوي آب خضرم در گداز

      خضر مرغانم از آنم سبز پوش        بوك دانم كردن آب خضر نوش »

و هدهد در جواب او مي گويد كه چنين نيست و اهميت جان براي رسيدن به معشوق مي باشد وگرنه جان اهميتي ندارد .

   « جان زبهر اين به كار آيد ترا      تا دمي در خورد يار آيد ترا

  آب حيوان خواهي و جان دوستي     رو كه تو مغزي نداري پوستي»

در دنباله نيز داستان خضر نبي را مي آورد كه از ديوانه اي تقاضاي دوستي مي كند و ديوانه در جواب مي گويد من و تو مانند هم نيستيم و تو دنبال عمر جاودانه اي و من به دنبال اين هستم تا جانم تمام شود و به حضرت دوست برسم . پس دوستي من و تو درست نيست .

  « من در آنم تا بگويم ترك جان     زانك بي جانان ندارم برگ آن

    چون تو اندر حفظ جاني مانده     من به تو هر روز جان افشانده »  

 


نظرات شما عزیزان:

ابراهیم
ساعت11:11---21 آذر 1393
سلام وبتون زیباس
ممنونم که بهم سر زدین
اشعار و داستان های ادبی بیشتر بزارین جالبه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 27 شهريور 1393برچسب:هدهد,طوطي,بلبل,پرنده,گدا ,دختر, :: 1:34 :: نويسنده : ابوالفضل

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لينك هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنگ طه و آدرس tangtaha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





گوگل
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 859
بازدید دیروز : 484
بازدید هفته : 2232
بازدید ماه : 7976
بازدید کل : 327555
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 367
تعداد آنلاین : 1